نمودارهای بد: چه چیزی را می خواهید روایت کنید؟

 

دو نمودار زیر را مقایسه کنید. کدام یک داستان بهتری را روایت می کند؟

حجم درخواست ها-نمودارهای بد- میله ای نامناسب بر اساس داستان پردازی با داده ها

بیایید 5 مرحله اصلی داستان پردازی با داده را طی کنیم:

1- درک کنیم قضیه چیست؟ 

قضیه اینست که از یک زمان به بعد فاصله درخواست های دریافتی و پذیرش شده زیاد شده است. می خواهیم به مخاطب بفهمانیم که این اختلاف چقدر است و از چه زمانی شروع شده است. 

 

2- ابزار بصری مناسب را انتخاب کنید:

برای نشان دادن روندها نمودار خطی بهتر کار میکند. در نمودار میله ای دنبال کردن افزایش/کاهش اختلاف بین دو میله کار آسانی نیست. اگر فقط روند یک میله مدنظر بود، استفاده از نمودار میله ای توجیه داشت. 

 

3- از شر درهمریختگی خلاص شویم:

اول از همه، رنگ های آبی و نارنجی دو متغیر کمکی به ما نمی کند. نمایش لیبل اعداد در مقطعی که دو متغیر بسیار به هم نزدیک هستند، حرف جدیدی برای مخاطب ندارد. چون هدف ما نشان دادن عدد درخواستها نیست، بلکه اختلاف آنهاست. خطوط افقی راهنما هم با همین استدلال و با وجود لیبل، اضافی ست.

 

4- توجهات را متمرکز کنیم:

با استفاده از رنگی خنثی یعنی خاکستری، توجه به حجم درخواست ها را کم می کنیم و با رنگی کردن درخواست پردازش شده، توجه را به آن جلب می کنیم. ضمناً لیبلها را فقط در مقطعی که محل تمرکز ماست نشان داده ایم.

 

5- یک روایت بسازید:

از ماه مرداد اختلاف دو متغیر زیاد شده است. در ماه اردیبهشت رخدادی داریم که سرمنشا روند بعدی ست. با توضیح این رخداد (خارج شدن دو کارمند) مخاطب کاملاً ارتباط بین رخداد و تاثیرات بعد از آن را متوجه می شود. ضمناً خواسته ای که با نمایش نمودار دنبال می کنیم (اضافه شدن دو کارمند جدید) کاملاً توجیه پذیر می شود.

 

حجم درخواست ها-اصلاح نمودار میله ای به خطی بر اساس داستان پردازی با داده ها